شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان
اصولاً از نظر اسلام تربیت از گهواره آغاز می شود و در خانواده شكل می گیرد . مقدمات و پایه گذاری آن از مرحله تشكیل جنین و حتی قبل از آن است . ولی آنچه كه صورت رسمی دارد از لحظه تولد است و با ذكر اذان و اقامه در دو گوش كودك شروع می شود.
بعدها و به تدریج در مراحل مختلف زندگی ، ما وظیفه ای در قبال كودك داریم كه به عنوان مربی باید به ادای آن بپردازیم . شك نیست كه تا حدود هفت سالگی اعمال قدرت و فشار مطرح نیست . حتی رفتار مذهبی كودك صورت بازی و سرگرمی دارد. سعی و تلاش ما باید بر این باشد كه تكالیف مذهبی بر كودك سنگین نیاید واو را خسته نكند.
در طول مدت تربیت در هفت سال اول ، كوشش بر این است كه مصداق ها و مدل هایی عرضه و ارائه شوند كه برای كودك درس آموز باشند و شیوه تربیت به گونه ای باشد كه نیازی به اصلاح و تجدید نظر در آن ضرورت پیدا نكند كه بسیاری از لغزش های مذهبی افراد در این رابطه است.
اصول تربیت دینی
هر مطلب علمي داراي اصولي است که بدون آن ورود در آن علم بي اثر يا کم اثر است، علم تربيت نيز اصولي دارد که موارد زير از آن جمله اند :
1ـ اصل سهولت : طبق اين اصل از سخت گيري و خشونت نسبت به کودک بايد پرهيز نمود چرا که آسان گيري کودک را علاقه مند و سخت گيري او را به اصل دين بدبين مي کند.
2ـ اصل تدريج : همان طور که خداوند نيز آيات و احکام را تدريجا نازل فرموده در آموزش به کودکان نيز اصل تدريج بايد رعايت شود تا کودک متناسب با رشد و شکوفايي استعدادش مطالب را درک کند .
3ـ اصل مداومت و استمرار: آموزش در اسلام امري مستمر و مداوم است . اهميت آموزش به کودک از سويي و طولاني بودن دوره ساختار ذهني و رواني کودکي از سوي ديگر استمرار و مداومت در آموزش را مي طلبد و بايد به موازات رشد عقلي و تحول رواني کودک مفاهيم اعتقادي را به وي انتقال داد و از شتاب و فشار پرهيز نمود .
4ـ اصل آگاهي بخشي : هدف تعليم بايد رشد فکري و يادگيري دانش آموز باشد که براساس تفکر و فعاليت فکري ، سودمندتر از تکرار و مرور آن است .
5ـ اصل تفاوتهاي فردي : در آموزش کودکان نمي توان به طور يکسان عمل کرد و بايد متناسب با ويژگيهاي شناختي عاطفي ، انگيزش و سوابق خانوادگي از روشهاي گوناگون و موثر استفاده کرد ، برخي با شعر، بعضي با داستان و برخي با پرسش و پاسخ بهتر درک مي کنند ، برخي زودتر و بعضي ديرتر . پس بايد تفاوتهاي فردي را در نظر داشت.
اهداف و مقاصد:
مقصد كلی ، مذهبی بار آوردن كودك است ؛ به گونه ای كه به تعالیم مذهب مؤمن و معتقد و برنامه های آن را عامل باشد. هدف این است كه كودك ما اسلام را به عنوان مكتبی سازنده و حیات بخش بپذیرد و تعالیم آن را به صورت افكاری اصیل و هیجان انگیز در خود پذیرا شود. زندگی حال و آینده خود را براساس فلسفه ای كه مذهب معین می كند رنگ و صورت دهد و در ایجاد و محیط مورد تأیید مذهب، كه محیطی پاك و به دور از هر گونه بد آموزی است كوشش و تلاش کند.
هدف این است كه او در برابر آفریدگار خاضع ، و به فرمانش تسلیم ، و در همه حال چشم به الطاف و عنایات او داشته باشد ؛ در زندگی حال و آینده ، خود را مسئول بداند و در كشاكش زندگی همچون پر كاهی نباشد كه با وزش بادها به هرسوی بجنبد و خالی و سبك و بی محتوا باشد.
محتوا و مضمون:
محتوا و مضمون چنین تربیتی پردامنه ، و در برگیرنده ی همه جوانب و ابعاد حیات انسان چه در جنبه روابط و چه در جنبه واقعیات است و لااقل در دو مورد زیر قابل ذكر و دسته بندی است: 1 – در اصول اعتقادی 2 – در فروع مذهب و تعالیم آن.
1- اصول اعتقادی :
بخشی از مباحث دینی ما در زمینه اصول اعتقادی است. آن را اصول می نامیم از آن بابت كه بنای همه افعال و كردار و گفتار مذهبی ماست و قبل از هفت سالگی می توان از طریق داستانها و شرح حال ها اشاراتی بدان داشت. از حدود هشت و یا نه سالگی می توان تا حدودی به گونه ای مستدل آن را به فرد آموخت . آموزش اصول اعتقادی از نوع آموزش های اساسی و برای حیات افراد سرنوشت ساز است. مباحثی كه در این زمینه باید آموخته شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از:
خدا و توحید : در این قسمت هم سخن از معرفی خدا و عظمت و جلال و جمال اوست و هم صحبت از رابطه خدا با انسان از یك سو و رابطه انسان با خدا از سوی دیگر. در جنبه اول مسئله هستی بخشی ، آفرینش و گردانندگی جهان و پدیده ها ، رازق بودن و حاكمیت او درعین علم و قدرت و اراده مطرح است و در جنبه دوم خضوع و خشوع ، مددخواهی ، نیایش ، شناخت وظیفه در راه او ، تنظیم برنامه حیات براساس فرمان او و دوستی و دشمنی براساس خواست و نظر اوست.
بنای توحید باید به صورت ركنی باشد كه نه تنها جنبه عقیدتی ، بلكه تمام شئون زندگی آدمی را در برگیرد و البته در این راه خدای را باید به گونه ای معرفی كرد كه برای طفل جالب باشد . هنوز مدت و زمان لازم دارد تا او دریابد كه چرا باید برخی عقوبت شوند و عده ای پاداش گیرند.
درآموزش های مربوط به خدا برای كودك مسئله اسرار نمی تواند مطرح باشد. كودك نمی تواند از اسرار سر درآورد. لفاظی ها و آنچه كه تعلیمات بیهوده اش می خوانیم ضربه ای بر احساس مذهبی اوست. لازم نیست آنچه را كه طفل نمی فهمد برایش تكرار كنیم . او می تواند بهشت را از راه لذائذ كامی بشناسد و به آن دلبسته شود و سختی آتش دوزخ را از راه حواس خود درك كند.
معرفی اولیای خدا: مدح و معرفی اولیای دین و پیامبران كه واسطه ابلاغ پیام خدا به مردمند جزء اصول اساسی اعتقاد است. لازم است در طول دوران خردسالی به معرفی پیامبران و نقش آنها آن هم به زبان ساده بپردازیم و داستان زندگی پیامبر اسلام و اهمیت و ارزش قرآن را برای كودك شرح دهیم، به گونه ای كه به آن دلبستگی پیدا كند.
به همین گونه از چهارده معصوم و نقش و ارزش آنها، و خلاصه ای از زندگی و راه و رسم حیاتشان ، به ویژه در جشن ها و وفات آنها سخن گوییم . در محافل خاصی كه بدین منظور ترتیب می یابد آموزش این گونه مسائل آن هم از طریق القاء و سخنرانی ها می تواند مؤثرباشد.
در رابطه با ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) به اولیا ی دین می توان از صفات عالیه آنها سخن گفت ، و به مدح آن صفات پرداخت كه خود دارای آثار عاطفی است و جنبه تهییج كننده در كودك دارد . از فرشتگان خدا باید برای او حرف زد ؛ همچنین از پیامبران و عظمت آنها: زیرا گاهی این تصور برای كودك پدید می آید كه دیگر پیامبران را می توان قبول نداشت.
مسئله مرگ و معاد:مسئله مرگ برای كودكان تا حدود سه – چهار سالگی چندان مفهوم نیست مگر آنگاه كه صحنه ای را در این رابطه ببینند و یا نسبتاً از هوش بالاتری برخوردارباشند. بدیهی است كه در چنین صورتی مسئله معاد هم جز در حد درك بیداری پس از خواب برای طفل مفهوم نخواهد بود.
از حدود پنج سالگی به داستان های شما در رابطه با مسئله مرگ وحیاتِ پس از آن ، و مسئله بهشت و جهنم خوب گوش فرا خواهد داد و این امر پس از هفت سالگی برای او بیشتر مفهوم خواهد بود و در ده سالگی كاملاً از آن سر در می آورد و حدود دوازده سالگی خود می تواند به استدلال در اثبات آن بپردازد.
بخش مهمی از تربیت دینی ما باید متوجه مبدأ و معاد باشد و جنبه های مربوط به مرگ و حیات ما را در برگیرد. در كمتر از هشت سالگی بهتر است از مسائل دوزخ و جهنم و عذاب و كیفیت آن كمتر بحث به میان آید زیرا برای كودكان هراس انگیز است . همچنین مسئله مرگ را در حدود هشت سالگی به صورت كوچ از یك جهان به جهان دیگرمی توان مطرح كرد و اطلاعات مربوط به آن را دراین رابطه باید تشریح نمود.
تعالیم اسلامی در مورد تربیت کودک ابعادی وسیع دارد و علاوه بر این که برای دوران پیش از تولد دستورات مؤکّدی دارد، برای دوران بعد از تولّد (شیرخوارگی، نوپایی، نوباوگی و...) نیز توصیه هایی می نماید .یکی از غرایزی که خداوندِ حکیم در باطن کودک قرار داده، تمایل به بازی است. کودک، بالفطره میل به بازی دارد، گاهی می دود و جست و خیز می کند، گاهی با اسباب بازی های خود سرگرم می شود و از جابه جا کردن آن ها لذت می برد . بازی برای کودک درسی است از زندگی، البته متناسب با استعداد او. طفل از بازی تعلیم می گیرد و با بازی تربیت می شود و رشد می کند. شاید بعضی از پدران و مادران، بازی را برای طفل امری بیهوده و بی ارزش بپندارند ولی حقیقت امر غیر از این است. بازی برای طفل کار است و شغل اساسی او در سنین طفولیت .
عوامل کودکانه ی طفل – که سرشار از مایه ی کار و نیروهای متراکم و لب ریز از نشاط و شادابی است –اقتضا می کند که به بازی و به اصطلاح شیطنت بپردازد و باید او را برای این گونه جنبش ها آزاد گذاشت تا از این طریق علاوه بر خارج ساختن نیروهای متراکم، به تجدید نشاط پرداخته و ضمناً بتواند با محیط پیرامون خود به مناقشه و درگیری سرگرم شود و از این رهگذر نیروی قهر و غلبه به محیط، خود را به تمرین و ورزش وادارد.
اسلام، دوران هفت سالگی اطفال را زمینه ساز دوران های دیگر می داند و چنان شخصیتی برای کودک قائل می شود که حتی این دوره را دوره ی «سیادت کودک» می نامد. اسلام برای کودک در این مرحله از زندگی، «آزادی و آمریت» را توصیه می کند و والدین را موظف می کند تا از برآوردن درخواست های مشروع کودکان سرباز نزده و به این فرمان روایی کودک احترام بگذارند .
اسلام، دوران هفت سالگی اطفال را زمینه ساز دوران های دیگر می داند و چنان شخصیتی برای کودک قائل می شود که حتی این دوره را دوره ی «سیادت کودک» می نامد.
امام صادق(ع)، ششمین اختر تابناک امامت، هفت سال اول زندگی کودک را دوره ی، بازی کودکان می داند و به والدین و مربیان به لزوم آزادی کودک در سال های اولیه اش توصیه می کند که باید او را در جنبش های کودکانه اش آزاد گذاشت: «فرزند خود را آزاد بگذار تا هفت سال به بازی بپردازد» (کافی جلد ششم، ص 46، به نقل از الحدیث 1369).
در این حدیث اشاره به این است که طفل در دوره ی هفت سال اول نه تنها به هیچ تکلیفی و حتی هیچ تمرینی – در انجام تکالیف – موظف نیست بلکه باید میدان را برای آزادی او در رهایی از نیروهای متراکم، بازگذاشت تا ضمن تمرین در آزادی، با محیط خود به مناقشه بپردازد و در ضمن درک کند که در اجرای خواسته های مشروع کودکانه ی خود می تواند از یک نوع آمریت و درخواست و انتظار طاعت از دیگران، بهره مند باشد . بازی بزرگسالان با کودکان در برنامه های تربیتی، امری بسیار مهم تلقی شده است. پیشوایان گرامی اسلام به این عامل بزرگ تربیتی، توجه کامل نموده اند و بازی با کودکان را از مستحبات دینی قلمداد کرده اند . بازی پدر و مادر با فرزند مانند لباس نو و کفش قشنگ و اسباب بازی، مایه ی مسرت و شادمانی کودک است. در اسلام مسرور کردن کودک از عبادات می باشد .
در احادیث منقول از حضرت محمد(ص)، شرط تفاهم و همدلی و هم چنین فراهم آوردن زمینه ی رشد شخصیت کودکان، رفتن اولیا و بزرگ ترها در قالب شخصیت کودکان است . رسول اکرم (ص) می فرماید: «آن کس که نزد او کودکی است باید در پرورش وی کودکانه رفتار نماید». در همین مورد حضرت علی(ع) فرموده است: «کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او خود را تا حد طفولیت تنزل دهد» (وسایل، جلد پنجم، ص 126، به نقل از فلسفی 1353).
نحوه ی برخورد پیامبر اسلام(ص) با کودکان از ظرافت، دقت و روشنی ویژه ای برخوردار بود. رسول اکرم(ص) در حساس ترین لحظات زندگی خود و با همه ی گرفتاری هایی که در صدر اسلام با آن روبه رو بود، رفتاری پیامبرانه را به کودکان می آموخت. آن گاه که به نماز جماعت می ایستاد، نوه ی گرامی اش که دوران طفولیت و خردسالی را سپری می کرد، به خود اجازه می داد که بر گُرده ی برگزیده ی خدا سوار شود و پیامبر اکرم(ص) در مقابل این طفل خردسال چنان حلم و بردباری و خضوعی نشان می داد و تکریم می کرد که اطرافیان را به تعجب وامی داشت. علاوه بر آن کودکانِ مدینه در برخورد با پیامبر به خود جرأت می دادند و از آن حضرت می خواستند که با آن ها به بازی بپردازد و نبی اکرم(ص) به خواست آن ها جوابی مثبت و منطقی می داد (مقدم و ترکمان 1375).
علاوه بر مطالبی که پیشوایان دین در مورد تربیت کودکان فرموده اند، دانشمندان اسلامی نیز برنامه هایی را برای این دوره ارائه داده اند: ابوعلی سینا، حکیم و دانشمند ایرانی، معتقد است که اطفال تا شش سالگی از تمایلات خود پیروی می کنند و بر اولیای طفل است که همواره آن ها را از آن چه به آن تمایل دارند محروم نکنند و آن چه را باعث محدود شدن کودکان می شود، بر او تحمیل ننمایند. بوعلی، سلب آزادی و جلوگیری از جنب وجوش و بازی کودکان را زمینه ای برای افسردگی آن ها می داند.
اسلام برای کودک در این مرحله از زندگی، «آزادی و آمریت» را توصیه می کند و والدین را موظف می کند تا از برآوردن درخواست های مشروع کودکان سرباز نزده و به این فرمان روایی کودک احترام بگذارند .
يکي از هدفهاي اساسي در تربيت کودکان، پرورش عاطفي آنهاست. منظور از عاطفه در اين بحث، استعداد و گرايش فطري و دروني است که پشتوانهي «ديگر خواهي» در انسان است. بر اساس اين استعداد فطري، انسان قادر است گرايشي دروني بر اساس مهر و محبت نسبت به همنوع خود پيدا کند و از اين راه، با او پيوند قلبي و انس و الفت بيابد. استعداد عاطفي در انسان سبب رشد بسياري از کمالات در او ميشود. اين کمالات شامل امتيازاتي است که بر اساس «ديگرخواهي» در انسان به وجود ميآيد مانند محبت و دوستي، فداکاري و از خودگذشتگي، عفو و گذشت، بذل و بخشش، همياري و همکاري، دلسوزي و غمگساري و به طور کلي مقدم داشتن ديگران بر خود. بيوفايي، فراموشکاري، قدرنشناسي، احترام به هنگام نياز و بياعتنايي در هنگام بينيازي، خشونت و بيرحمي، تنها به فکر خود بودن و از ديگران بيخبر ماندن، و غيره همه و همه نقايص روحي و اخلاقي مهمي هستند که ريشه در فقر عاطفي دارند. از اينجا ميتوان دريافت که تربيت عاطفي انسان تا چه اندازه در سلامت روحي و بهبود روابط اجتماعي و بالابردن سطح کيفي زندگي موثر است تا آنجا که: خلاء عاطفي در زندگي انسان را با هيچ چيز ديگر نميتوان جبران کرد. خانواده اولين و اساسيترين کانوني است که بايد عاطفهي انساني را در کودکان پرورش دهد. هنگام تولد، عاطفه مانند بذري است که بايد در محيط مساعد به رشد و نمو بپردازد.
قدرنشناسي، احترام به هنگام نياز و بياعتنايي در هنگام بينيازي، خشونت و بيرحمي، تنها به فکر خود بودن و از ديگران بيخبر ماندن، و غيره همه و همه نقايص روحي و اخلاقي مهمي هستند که ريشه در فقر عاطفي دارند
به بياني ديگر، عاطفه در همان آغاز، حالت بالفعل ندارد و به صورت يک صفت در وجود طفل فعال نيست بلکه بايد همراه با ساير ابعاد فطرت، کمکم و با فراهم آمدن شرايط مساعد، از قوه به فعل در آيد و شکوفا شود. لذا اگر خانواده شرايط لازم براي شکوفايي اين بعد از فطرت طفل را نداشته باشد، يعني محيط خانواده از نظر عاطفي ضعيف باشد، پرورش عاطفي طفل با مشکل روبرو ميشود. فرزندان در خانوادههاي به هم ريخته که از جهت عاطفي وضعيتي مطلوب ندارند يا خانوادههايي که به اندازهي کافي به کودکان خود نميرسند يا تربيت فرزند را به شبانه روزيها ميسپارند. همچنين کودکاني که در پرورشگاهها بزرگ ميشوند، چون از تربيت عاطفي مناسبي برخوردار نميشوند با مشکلات زيادي روبرو ميشوند و رشد رواني آنها به صورت مطلوب انجام نميگيرد.
بيترديد يکي از مهمترين نقشهاي خانواده، پرورش عاطفي کودکان است که براي آن جايگزيني نميتوان يافت. مهر و عطوفتي که از سوي مادر و بستگان نزديک ديگر از قبيل پدر و خواهر و برادر و بخصوص مادر نثار کودک ميشود قدر مسلّم از هيچ کس ديگر نميتواند دريافت کند. هيچ دايه و پرستاري قادر نيست نقش طبيعي يک مادر را در زندگي طفل بازي کند و جاي خاليش را پر کند. زماني که مادر با هيجان عاطفي طفل را در آغوش خود ميفشارد و به او شير ميدهد يا زماني که به زبان کودکانه و با تمام وجود با فرزند خود سخن ميگويد و برق عشق و محبت از چشمان او جستن ميکند و تا اعماق وجود طفل نفوذ ميکند، هنگامي که مادر، فرزند خود را شب هنگام در کنار خود پناه ميدهد و او را نوازش ميکند و غيره، در تمامي اين حالات، مادر شيريني محبت را به طفل خردسال خود ميچشاند و گرماي عشق و عاطفه را به ذره ذرهي وجود او ميرساند.
و همين گرماي مطبوع عشق و محبت است که بذرهاي عاطفه را در وجود کودک ميپروراند و او را با اکسير عشق و کيمياي محبت آشنا ميکند. کودکاني که اين نيروي معنوي را از خانواده نميگيرند قادر به پرورش عاطفي خود نميشوند. بررسيهاي به عمل آمده بر روي کودکاني که در پرورشگاهها بزرگ ميشوند يا به علت جنگ يا متلاشي شدن خانواده و يا به هر علت ديگر دور از خانواده بزرگ ميشوند نشان ميدهد که اين گونه کودکان با وجود رسيدگيها و مراقبتهاي بسيار، از يک خلا عاطفي شديد رنج ميبرند. متاسفانه وضع رايج در کشورهاي صنعتي، اين موقعيت نامطلوب را در حد بسيار وسيعي گسترش داده است. بسياري از مادران به علت گرفتاريهاي شغلي يا براي فرار از زحمت بچهداري، کودکان خود را به شبانه روزيها ميسپارند. اين گونه شبانهروزيهاي مجهز را ميتوان «دار الايتام جوامع صنعتي» ناميد در اين مراکز، کودکان معصوم مانند دستگاهي مکانيکي و بدون سرمايهي اوليهي عاطفي، پرورش مييابند.
عاطفه در همان آغاز، حالت بالفعل ندارد و به صورت يک صفت در وجود طفل فعال نيست بلکه بايد همراه با ساير ابعاد فطرت، کمکم و با فراهم آمدن شرايط مساعد، از قوه به فعل در آيد
روش رايج ديگر در کشورهاي غربي که فرزندان در سنين نوجواني خانواده را ترک ميگويند و به دنبال کار و زندگي خود ميروند، خود بيانگر بيرمقي خانواده از نظر عاطفي است. همهي اين نشانهها از يک فقر عاطفي گسترده در جوامع غربي حکايت ميکند. اين فقر عاطفي، مشکلات فردي و اجتماعي زيادي با خود به همراه ميآورد. برخورداري از پيوندهاي عاطفي عميق با خانواده، در تسکين اضطرابهاي روحي و دست يافتن به آرامش رواني بسيار موثر است و ترديدي نيست که اضطرابهاي روحي و ناآراميهاي رواني از موثرترين عوامل پناه بردن به مواد مخدر است. همين طور است ساير بزهکاريها و انحراف اخلاقي و اجتماعي و نيز بيماريهاي رواني، افسردگي و غيره که در يک تحليل دقيق غالباً ريشه در کمبود عاطفي دارند. نگهداری حیواناتی از قبيل سگ و گربه و امثال آن در خانهها و پناه بردن به اين حيوانات زبان بسته در کشورهاي غربي و صرف هزينههاي سرسامآور براي اين منظور، در واقع اقدامي براي پر کردن خلا عاطفي موجود است.
برگرفته از کتاب" فرزند صالح" نوشته پور ابراهيم
نقش پرورش تفکر در تعمیق رفتارهای تربیتی کودکان
پرورش تقکر و بهینه سازی رفتارها و منش های انسانی، از جمله اموری است که پیشینه ای به وسعت تاریخ دارد . شاید به همین دلیل است که« امروزه هدف از تعلیم و تربیت را تنها انتقال میراث فرهنگی و تجارب بشری به نسل جدید در نظرنمی گیرند بلکه رسالت آن را ایجاد تغییرات مطلوب در نگرش ها، شناخت ها ودر نهایت رفتار انسان ها می دانند. بی تردید در این راستا نظام تعلیم و تربیت کشور می تواند با الهام گرفتا از رهنمودهای گران مایه قرآن کریم، پیامبر اعظم، ائمه اطهار(ع) و هنچنین بهره مندی از نقطه نظرات ارزشمند امام راحل، مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان و صاحب نظران تعلیم و تربیت و اجرای برنامه های آموزشی و تربیتی کوتاه، میان و بلند مدت، بسترهای مناسب در زمینه ی پرورش تفکر و تعمیق رفتار های تربیتی کودکان را فراهم سازد .
به طور کلی اقسام تربیت از دیدگاه اسلام به دو دسته تقسیم می شود 1- تربیت تکوینی 2- تربیت تشریعی . ضمن اینکه تربیت نیازمند عواملی همچون : وجودمربی، قابلیت تربیت شونده، مبارزه با آفات تربیت و انتخاب الگو می باشد. علاوه بر این اسلام معتقد است، نهم ترین مربی های بشر، به ترتیب الویت عبارتند از : خداوند متعال، پیامبران، ائمه اطهار، علما و دانشمندان باتقوا و...، ضمن اینکه این نکته را خاطر نشان می سازد که انسان، هرگز نباید به گونه ای رفتار
کندکه مربی از او جداشود. زیرا جداشدن مربی از متربی، برابر است با نابودی متربی.
از دیدگاه مبین دین اسلام، اولین مطلبی که در تربیت انسان باید مورد توجه و تأکید قرارگیرد، موضوع «پرورش تفکر» است. لذا به نظرمی رسد آنچه در باب تفکر و اندیشیدن آمده، بیش از آن چه می باشد که در باب تعلم ذکر شده است. زیرا از طریق پرورش تفکر، گذشته از نتایج حاصله آن برای آدمی، خود تفکر نیز به شایستگی رشد می یابد.
غذایی که می خوریم ...
لقمه حلال یکی از بایدها برای سعادتمندی و تربیت صحیح است . در تعریف رایج می گویند کسب حلال به نوعی از فعالیت اقتصادی گفته می شود در چارچوب قوانین اسلامی و شرعی انجام می شود و مهم ترین خصوصیت آن، نفع خود انسان چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی و از طرفی رعایت کردن حق الناس است. این سخن گرچه به آسانی گفته می شود، اما در مقام عمل بسار سخت است؛ تا جایی که در بعضی روایات، ائمه طاهرین (ع) گاهی تلاش برای بدست آوردن روزی حلال را از شمشیر زدن در میدان جنگ سخت تر شمرده اند.
به طور کلی اسلام با کسب و کار و فعالیت های صحیح اقتصادی، موافق است و حتی به آن سفارش اکید می کند، اما در مقابل، ما را از نزدیک شدن به مال حرام و شبه ناک، به شدت نهی کرده است . امام پنجم (ع) در این باره می فرماید :
«پاک شدن از همه ی گناهان سخت است و سخت ترین آنها، پاک شدن از گناهی است که گوشت و پوست از آن روییده باشد.
رسول اکرم (ص) کسی را که در راه تحصیل و بدست آوردن روزی برای خانواده کوشش می کند، به مجاهد در راه خدا تشبیه می کند. درمقابل، ازبی کاری و سربار جامعه بودن نهی می شویم؛ در این زمینه، «مفضل بن عمر» از حضرت صادق (ع) نقل می کند که ایشان فرموده اند:«سربار جامعه نباشید» .
بنابر اصل علیت، غذای حرام بر روح و روان بسیار تأثیرگذار است و این تأثیر بر روان فرزند، به هیچ وجه قابل انکار نیست.
روشهای تربیت دینی
مقصود از روشها فنون و شیوه ها و راهکارهای جزئی است که اهداف آموزش را به ثمر می رساند. برخی از این روشها عبارت اند از:
1ـ روش غیر مستقیم:
نتایج استفاده از روشهای غیر مستقیم بسیار مفیدتر از روش مستقیم است؛ زیرا در روش مستقیم تذکرات زیاد و متوالی سبب لجاجت و مقاومت منفی می شود و بیان ایرادات و نصیحتها حساسات کودک را جریحه دار می کند . علاوه بر این، احساس غرور و خودخواهی و احساس خفت ناشی از پذیرش خطا سبب مقاومت روحی می شود.
روش الگویی و روش استفاده از مثال و قصه گویی و نمایش و یادآوری نعمات الهی از جمله روشهای غیر مستقیم است.
2ـ استفاده از روشهای فعال:
در این روش، مشارکت کودکان مد نظر است و تأثیر عمقی بر جای می گذارد. فعالیت گروهی بچه ها و واگذاری مسئولیت به ایشان و وضع قوانین توسط آنها و نظارت و قضاوتشان در مورد افراد خاطی از موارد مهم و مؤثر است.
3ـ روش تربیت تلقینی:
تلقین مثبت به خود و دیگران از روشهای مورد استفاده در تربیت اسلامی است . حضرت امام خمینی (ره) در این مورد می فرمایند : یکی از چیزهای مفید برای انسان تلقین است ... مطلبی که باید در نفس انسان تأثیر بکند با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می کند؛ به همین سبب، اگر استفاده از روش تلقین در تعلم و تربیت به صورت منفی و تحمیلی نباشد، بلکه به شیوه مثبت و آگاهانه و آزادانه انجام پذیرد، بسیار مطلوب و مؤثر خواهد بود.
شیوه آموزش برخی از مفاهیم دینی:
مفهوم دین : در سالهای اول دبستان، از پرداختن به معنا و مفهوم واژه دین باید اجتناب کرد، زیرا کودکان در این دوره علاقه ای به طرح این مباحث ندارند؛ و فقط باید به تعریف ساده ای بسنده کرد .
مفهوم دعا : در مورد دعا، باید چند نکته را در نظر داشت : دعاها باید با سن و حوزه درک کودک متناسب باشد تا لذت بیشتری ببرد، مانند دعاهای کوتاه و دسته جمعی (سرود و مناجات) که در روح کودکان مؤثر است . دیگر اینکه دعاها را باید هر چند وقت یک بار عوض کرد تا تازگی و تأثیر داشته باشد.
در ضمن، باید عوامل استجابت دعا را برای کودکان بیان کرد تا شبهه ایجاد نشود که چرا دعایشان مستجاب نمی شود.
مفهوم نماز : زمینه نماز در روح پاک کودکان و فطرت سلیم آنها موجود است و باید آن را باور کنیم . از سنین نخست دبستان، باید کودکان را بتدریج با نماز آشنا کرد و آنها را به نماز خواندن تشویق و ترغیب کرد . قبل از تعلیم، باید مفهوم خدا و دعا را برای کودک تبیین کرد و علت نماز خواندن را نیز برای وی توضیح داد. برای این کار، می توان از آموزشهای ساده استفاده کرد. البته پرداختن به آموزش برخی از مفاهیم دینی شیوه های خاص خود را دارد که باید نظم خاصی داشته باشد. آموزش اصول دین و دلایل ساده ای برای آنها و پرداختن به خداشناسی و معاد و وقوع و ضرورت آن و نبوت و نیاز انسان به آن از عوامل مهم در علاقه مند کردن کودک به خدا و پیامبران و امامان است.
نتیجه:
- هرچه والدین و معلم یا مربی که تربیت یا قسمتی از تربیت کودک را بر عهده دارند با ویژگیهای کودکان و نکات روانشناسی و تربیتی آنان آشناتر باشند در امر آموزش موفقترند.
- شیوه های آموزش باید اصولی و علمی کاربردی باشد . در آموزش مفاهیم دینی، باید عوامل تأثیر گذار را شناخت و آنها را در راستای بهتر شدن امر آموزش جهت داد و از سخنان معصومان (علیهم السلام ) بهره جست؛ زیرا اگر دیر شود، قلب او به چیزهای دیگر مشغول و سخت می شود و دیگر تربیت او امکان پذیر نمی شود، یا بسیار مشکل و کم اثر می شود .
- الگوهای رفتاری کودک باید در درجه اول خودشان مسائل اخلاقی و دینی را رعایت کنند؛ زیرا کودکان الگو پذیران خوبی اند و به طور معمول از پدر و مادر خود الگو می گیرند .
- در آموزش، بیشتر باید از روشهای غیر مستقیم استفاده کرد تا سبب مقاومت روحی در کودک نشود؛ روشهای فعال نیز بسیار مؤثر است.
در رابطه با چگونگى آموزش مفاهيم دينى به كودكان اختلافنظرهايى وجود دارد. گروهى معتقدند پيش از بلوغ نبايد به كودك آموزش دينى داد و گروهى عكس اين نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ويژه براساس سيره و رهنمودهاى معصومان عليهمالسلام ، آموزش مفاهيم دينى از هنگام تولد شروع مىشود و آموزش در دوره كودكى پايه و اساس در دورههاى ديگر است.(2) از طرفى، آموزش صحيح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانايى ذهنى كودك مطلوب نيست و ممكن است كودك را نسبت به يادگيرى دلسرد و يا در يادگيرى او اختلال ايجاد نمايد. از اينرو، آموزش مفاهيم دينى به كودكان گرچه امرى بسيار مقدس و والا است، اما موفقيت درآن، در گرو آگاهى و شناخت اصول و روشهاى آموزشى متناسب با آن است. به فرموده امام اميرالمؤمنين عليهالسلام هيچ حركتى نيست مگر اينكه انسان در به انجام رساندن آن نياز به شناخت و آگاهى دارد: «ما مِن حَرَكة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فيها الى مَعرِفَه.»(3)
آموزش مفاهيم دينى نيز مانند هر علم ديگرى نياز به شناسايى و به كارگيرى اصول و روشهاى صحيح، كارآمد و مؤثر دارد. بنابراين، همانگونه كه شناخت خصوصيات و توانايىهاى كودكان در بهينهسازى آموزش مفاهيم دينى امرى مسلم است، شناخت اصول و روشهاى مربوط به آموزش مفاهيم دينى كودكان دبستانى نيز ضرورت دارد. بدين ترتيب، اگر آموزش مفاهيم دينى كودكان بدون توجه به اصول و روشهاى صحيح آموزشى انجام پذيرد، مصداق اين سخن امام صادق عليهالسلام خواهد بودكه: «اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيَرة كَالسَّائِرِ عَلَى غَيرِ الطَّريقِ لايَزيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ الاَّ بُعدا»؛(4) كسى كه بدون بصيرت دست به انجام كارى مىزند، مانند رونده در بيراههاى است كه هرچه سرعتش بيشتر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراين، آنچه بايد بدان توجه داشت و اين نوشته نيز درپى آن مىباشد، اين است كه درك و برداشت كودك از مفاهيم دينى با بزرگسالان يكسان نيست؛ آنان در حد ظرفيت ذهنى خود مطالب دينى را مىفهمند و برآن اساس، جهانبينى خود را مىسازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله كه فرمود: «ما پيامبران موظفيم با هركس مطابق درك و فهم او صحبت كنيم»،(5) اگر آموزش مفاهيم دينى براى دانشآموزان دوره ابتدايى به گونهاى حساب شده صورت نگيرد، نه تنها از تأثيرات سازندهاى برخوردار نمىگردد، بلكه مىتواند پيامدهاى زيانبارى به دنبال داشته باشد. از اينرو، هدف اصلى اين مقاله دستيابى به اصول وروشهاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان با مرورى بر آيات و روايات اسلامى، نظرات دانشمندان تعليم و تربيت و نيز انديشمندان اسلامى است.
كدام روش كارآمدتر است؟
الف. پيشنهادهاى نظرى
1. به دليل آنكه نظام آموزشى در دين اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روشهاى آموزشى است، اين پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روشهاى آموزش مفاهيم اعتقادى اسلام به كودكان دبستانى بود كه مورد بررسى قرار گرفت. از اينرو، پيشنهاد مىشود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.
2. در اين پژوهش، اصول و روشهاى آموزش مفاهيم دينى به كودكان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پيشنهاد مىشود شبيه چنين پژوهشى در مقاطع مختلف تحصيلى (دوره راهنمايى و دبيرستان) نيز به عنوان مكمل انجام گيرد.
3. انجام پژوهشهاى ميدانى گسترده و در سطح وسيع با عنوان «بررسى توانايىهاى شناختى و عاطفى كودكان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مىتواند موضوع پژوهشهاى ديگرى قرار گيرد كه كاملكننده اين پژوهش باشد.
ب. پيشنهادهاى كاربردى
1. به دليل آنكه در آموزش مفاهيم دينى به كودكان دوره ابتدايى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دينى بايد علاوه بر آگاهى صحيح از دين اسلام و التزام عملى به ارزشهاى اسلامى، با ويژگىهاى شناختى، عاطفى و انگيزشى كودك كه موضوع روانشناسى رشد كودك است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ويژه مفاهيم اعتقادى را به نحوى مؤثر به كودكان آموزش دهند.
2. نظر به ويژگىهاى رشد روانى در اين دوره، طرح جنبههاى استدلالى معارف اعتقادى به كودكان دبستانى كار درستى نيست و شايسته است آموزگاران در آموزش مفاهيم دينى و اعتقادى بيشتر پىآمدهاى دنيايى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روشهاى آموزشى مناسب اين دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.
3. از آنجا كه دانشآموزان در دوره ابتدايى، (به ويژه در سالهاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و كار دارند، پيشنهاد مىشود معلمان دينى كودكان در تدريس و آموزش توحيد، معاد و جلوههاى نظم و هدفمندى طبيعت، از ابزارهاى كمك آموزشى همچون عكس، اسلايد و فيلمهاى آموزشى استفاده نمايند.
4. براى حفظ نشاط و شادابى كودكان در آموزش مفاهيم دينى، پيشنهاد مىشود از شيوههاى تشويقى متناسب با روحيه كودكان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهيز گردد.